«مهدیقلیهدایت» ملقب به مخبرالسلطنه، نماینده مجلس در زمان قاجار و وزیر علوم، وزیر عدلیه و صدراعظم در دوران «رضاشاه» پهلوی بوده است. وی مردی است که در دوران سلطنت شش پادشاه - يعنی «ناصرالدينشاه» ؛ «مظفرالدينشاه»؛ «محمدعليشاه»؛ «احمدشاه»؛ «رضاشاه»؛ و « محمدرضا شاه» پهلوی - در کانون سياست ايران حاضر، و پستها و مشاغل مهمی؛ از جمله نخست وزيری را؛ بر عهده داشت.
او اهل ادبیات بود و به زبانهای عربی، آلمانی، و فرانسوی و تا حدی هم انگلیسی مسلط بود.
«مهدیقلیهدایت» در زمرهٔ رجال نادری است که حوداث زندگی و اتفاقات کشور را به طور روزانه یادداشت کردهاست که امروز به صورت کتابهای متعدد یکی از منابع تاریخ معاصر میباشد. مهمترین اثر او در این زمینه کتاب «خاطرات و خطرات» میباشد.
کتاب "خاطرات و خطرات" مشحون از وقايع مهم تاريخی است؛ که با قلمی شيوا نوشته شده؛ سبک و شيوه خاص «هدايت» در نگارش اين کتاب؛ آن است که چون پدرش بنيانگزار «تلگرافخانه» در ايران بوده است؛ مطالب را در نهايت ايجاز و با فصاحت کامل و بصورتی جذاب و دلپذير بيان کرده است.
«مهديقلی خان هدايت»؛ در بخشی از کتاب «خطرات و خاطرات»؛ وقتی که به تشريح عزاداری و تعزيه خوانی در تکيه دولت میپردازد؛ چنين مینويسد:
......تکيه اطراف سکو از زنها پر ميشد. قريب شش هزار نفر. مرد ها راه نمیيافتند. گاهی زد و خوردی هم بين زنها واقع ميشد و لنگه کفش در کار ميآمد.
در موقع روضه خوانی؛ کسی که قادر بود جمعيت را از صدا بيندازد؛ «سيد ابوطالب صدر الذاکرين» بود. اولا صدايی داشت که تکيه را پر ميکرد. و ديگران آواز خوش داشتند و خلق الله را ساکت نمیتوانستند کرد سيد (يعنی آقای صدر الذاکرين) جن هم ميگرفت و پيش زنها احترامی داشت.
«منتظم الحکما صلحی»؛ از دوستان من؛ حکايت کرد که روزی به اتفاق «ظهيرالدوله مرشد»؛ به ديدن سيد رفتيم. وارد شديم. نشستيم. ابدا اعتنا و خوشباشی نکرد. متوجه زنی بود که آمده بود آقا جناش را بگيرند!!
چند نوبت دست در سينه آن زن کرد و گفت : جن تو خيلی حرامزاده است!. در ميرود. و مستمر تجديد ميکرد (يعنی دستش را توی سينه زن ميکرد). تا آخر جن را از بغل آن زن گرفت در شيشهای کرد. درش را محکم بست. آن زن که پای درگاه حياط ايستاده بود؛ يک اشرفی روی آستانه گذارد و رفت.
آنگاه؛ آقا رو به ما کرد. بر خاست. تواضع کرد. خادمی را خواند و سفارش شربت و شيرينی داد.
«ظهير الدوله» گفت: اين ديگر چه بازی است؟؟
گفت: اين مردم جن دارند. بعضی ها را شما ميگيريد؛ بعضی ها را من. پس بگذارم همه جنها را شما بگيريد؟؟
او اهل ادبیات بود و به زبانهای عربی، آلمانی، و فرانسوی و تا حدی هم انگلیسی مسلط بود.
«مهدیقلیهدایت» در زمرهٔ رجال نادری است که حوداث زندگی و اتفاقات کشور را به طور روزانه یادداشت کردهاست که امروز به صورت کتابهای متعدد یکی از منابع تاریخ معاصر میباشد. مهمترین اثر او در این زمینه کتاب «خاطرات و خطرات» میباشد.
کتاب "خاطرات و خطرات" مشحون از وقايع مهم تاريخی است؛ که با قلمی شيوا نوشته شده؛ سبک و شيوه خاص «هدايت» در نگارش اين کتاب؛ آن است که چون پدرش بنيانگزار «تلگرافخانه» در ايران بوده است؛ مطالب را در نهايت ايجاز و با فصاحت کامل و بصورتی جذاب و دلپذير بيان کرده است.
«مهديقلی خان هدايت»؛ در بخشی از کتاب «خطرات و خاطرات»؛ وقتی که به تشريح عزاداری و تعزيه خوانی در تکيه دولت میپردازد؛ چنين مینويسد:
......تکيه اطراف سکو از زنها پر ميشد. قريب شش هزار نفر. مرد ها راه نمیيافتند. گاهی زد و خوردی هم بين زنها واقع ميشد و لنگه کفش در کار ميآمد.
در موقع روضه خوانی؛ کسی که قادر بود جمعيت را از صدا بيندازد؛ «سيد ابوطالب صدر الذاکرين» بود. اولا صدايی داشت که تکيه را پر ميکرد. و ديگران آواز خوش داشتند و خلق الله را ساکت نمیتوانستند کرد سيد (يعنی آقای صدر الذاکرين) جن هم ميگرفت و پيش زنها احترامی داشت.
«منتظم الحکما صلحی»؛ از دوستان من؛ حکايت کرد که روزی به اتفاق «ظهيرالدوله مرشد»؛ به ديدن سيد رفتيم. وارد شديم. نشستيم. ابدا اعتنا و خوشباشی نکرد. متوجه زنی بود که آمده بود آقا جناش را بگيرند!!
چند نوبت دست در سينه آن زن کرد و گفت : جن تو خيلی حرامزاده است!. در ميرود. و مستمر تجديد ميکرد (يعنی دستش را توی سينه زن ميکرد). تا آخر جن را از بغل آن زن گرفت در شيشهای کرد. درش را محکم بست. آن زن که پای درگاه حياط ايستاده بود؛ يک اشرفی روی آستانه گذارد و رفت.
آنگاه؛ آقا رو به ما کرد. بر خاست. تواضع کرد. خادمی را خواند و سفارش شربت و شيرينی داد.
«ظهير الدوله» گفت: اين ديگر چه بازی است؟؟
گفت: اين مردم جن دارند. بعضی ها را شما ميگيريد؛ بعضی ها را من. پس بگذارم همه جنها را شما بگيريد؟؟
0 نظرات:
ارسال یک نظر
چنانچه صاحب آدرس اختصاصی اینترنتی(وبلاگ-سایت)هستید، از منوی کشویی «نمایه» گزینه «نام/آدرس اینترنتی» را نتخاب نمایید.
میتوانید از برگه تماسبامن هم استفاده نمایید.