وقتی جنگ جهانی پایان یافت، از تمام دنیا هیئتهایی به امریکا – سانفرانسیسکو رفتند تا تعبیه بریزند که بعد از جنگ چه کنند که جنگ سومی روی ندهد.
یک هیئت نیز از ایران رفت که دکتر«سیاسی» نیز جزء آنها بود. (از جمله «انتظام» و «غنی» و «قاسمزاده» و «صورتگر» و «کاظمی» و «الهیارصالح» و «منصورالسلطنه عدل» و تیمسار «جهانبانی» و چند تن دیگر. اینها چند ماه در سانفرانسیسکو بودند).
مرحوم دکتر «شفق» یک روز گفت: در «سانفرانسیسکو» هیئت ایرانی گل کرد، زیرا در جلسات، سایرین هر کدام پیشنهادی میکردند. مثلا تمام دنیا را باید خلع سلاح کرد تا دیگر جنگ نشود، یکی گفت همه مردم را باید سیر کرد تا جنگ پیش نیاید، یکی پیشنهاد داشت که کل ثروتها را باید تقسیم کرد تا دنیا متعادل شود، و جمعی میگفتند مرزها را باید برداشت تا جنگ پیش نیاید. معلوم بود که هیچکدام از پیشنهادها عملی نبود و از جلسات خصوصی تجاوز نمیکرد و به جلسه عمومی نمیرسید.
تا اینکه یک روز دکتر «سیاسی» که به زبان انگلسی و فرانسه هر دو تسلط داشت، رفت پشت تریبون و گفت: آقا، جنگ نه مربوط به شکم است و نه ثروت و نه مرز. جنگ، نتیجهٔ جهل است. مردم با فرهنگهای یکدیگر آشنایی ندارند و چون فرهنگ همدیگر را نمیشناسند، به همدیگر احترام نمیگذارند، و این توهینها نتیجهای جز جنگ ندارد. باید کاری کرد که سطح دانش مردم و شناخت آنها ار فرهنگ همسایگان و بیگانگان بالا برود، دراین صورت احتمال دارد از میزان جنگها کاسته شود.
همه تائید کردند. قرار شد که کمیسیونی تشکیل شود که اساس آن بر شناخت فرهنگها و بالا بردن تعلیم و تربیت عمومی باشد. و این همان چیزی است که عنوان «یونسکو» به خود گرفت و بعدها یکی از سازمانهای بزرگ وابسته به سازمان ملل متحد به شمار رفت و مرکز آن پاریس شد، و دکتر «سیاسی» به همین دلیل همیشه از اعضاء برجستهٔ این سازمان بود و در کلیهٔ مجامع اصلی آن شرکت داشت، و در ایران نیز سالها ریاست آن را داشت، یا با مرحوم «حکمت» مشترکا آن را اداره میکرد.
«حضورستان» باستانی پاریزی
یک هیئت نیز از ایران رفت که دکتر«سیاسی» نیز جزء آنها بود. (از جمله «انتظام» و «غنی» و «قاسمزاده» و «صورتگر» و «کاظمی» و «الهیارصالح» و «منصورالسلطنه عدل» و تیمسار «جهانبانی» و چند تن دیگر. اینها چند ماه در سانفرانسیسکو بودند).
مرحوم دکتر «شفق» یک روز گفت: در «سانفرانسیسکو» هیئت ایرانی گل کرد، زیرا در جلسات، سایرین هر کدام پیشنهادی میکردند. مثلا تمام دنیا را باید خلع سلاح کرد تا دیگر جنگ نشود، یکی گفت همه مردم را باید سیر کرد تا جنگ پیش نیاید، یکی پیشنهاد داشت که کل ثروتها را باید تقسیم کرد تا دنیا متعادل شود، و جمعی میگفتند مرزها را باید برداشت تا جنگ پیش نیاید. معلوم بود که هیچکدام از پیشنهادها عملی نبود و از جلسات خصوصی تجاوز نمیکرد و به جلسه عمومی نمیرسید.
تا اینکه یک روز دکتر «سیاسی» که به زبان انگلسی و فرانسه هر دو تسلط داشت، رفت پشت تریبون و گفت: آقا، جنگ نه مربوط به شکم است و نه ثروت و نه مرز. جنگ، نتیجهٔ جهل است. مردم با فرهنگهای یکدیگر آشنایی ندارند و چون فرهنگ همدیگر را نمیشناسند، به همدیگر احترام نمیگذارند، و این توهینها نتیجهای جز جنگ ندارد. باید کاری کرد که سطح دانش مردم و شناخت آنها ار فرهنگ همسایگان و بیگانگان بالا برود، دراین صورت احتمال دارد از میزان جنگها کاسته شود.
همه تائید کردند. قرار شد که کمیسیونی تشکیل شود که اساس آن بر شناخت فرهنگها و بالا بردن تعلیم و تربیت عمومی باشد. و این همان چیزی است که عنوان «یونسکو» به خود گرفت و بعدها یکی از سازمانهای بزرگ وابسته به سازمان ملل متحد به شمار رفت و مرکز آن پاریس شد، و دکتر «سیاسی» به همین دلیل همیشه از اعضاء برجستهٔ این سازمان بود و در کلیهٔ مجامع اصلی آن شرکت داشت، و در ایران نیز سالها ریاست آن را داشت، یا با مرحوم «حکمت» مشترکا آن را اداره میکرد.
«حضورستان» باستانی پاریزی
salam...bad az filter be piskedel7 omadam...movagh bashid
پاسخحذفولین نامه پیسک دل به رهبری
پاسخحذفبا سلام خدمت رهبر عزیز و گرامی،
من یک ایرانی از دیار جنوب که فقر و تبعیض