«میرحسینموسوی» و «مهدیکروبی» پیش از آنکه زندانی شوند و در آخرین اقدام سیاسی، با ارسال درخواست مشترکی به وزارت کشور، تقاضای صدور مجوز برای برگزاری یک راهپیمایی در حمایت از مردم و انقلاب «مصر» از میدان «امامحسین» به مقصد «میدانآزادی » نمودند.
با این درخواست همانطور که تقاضاکنندگان هوشمندانه قبل از تقاضا متوجه و مطلع بودند موافقت نشد، اما مردم در پاسخ به این دعوت که در قالب درخواست مجوز از وزارت کشور عنوان شده بود در زمان مقرر علیرغم حضور سنگین نیروهای نظامی و شبهنظامی لباس شخصی و به رغم خشونت فوقالعاده، به خیابانها آمده و با سردادن شعارهایی، ضمن اعلام حمایت صریح از رهبران جنبش سبز، به حاکمیت نیز که یکسال تمام تلاش تبلیغاتی خود را به کار گرفته بود تا اعلام نماید که چشم فتنه در9دی درآمد و جنبشسبز تمام شد هم اعلام کند که جنبش سبزتر از همیشه زنده و پویا است و کمترین عقبنشینی از مواضع و مطالبات شرعی و قانونی خود ندارد. در این تظاهرات که تا ساعاتی از شب نیز ادامه داشت «صانعزاله» دانشجوی دانشکده هنر تهران و «محمد مختاری» از فعالین جنبش سبز در تهران به شهادت رسیدند
با این درخواست همانطور که تقاضاکنندگان هوشمندانه قبل از تقاضا متوجه و مطلع بودند موافقت نشد، اما مردم در پاسخ به این دعوت که در قالب درخواست مجوز از وزارت کشور عنوان شده بود در زمان مقرر علیرغم حضور سنگین نیروهای نظامی و شبهنظامی لباس شخصی و به رغم خشونت فوقالعاده، به خیابانها آمده و با سردادن شعارهایی، ضمن اعلام حمایت صریح از رهبران جنبش سبز، به حاکمیت نیز که یکسال تمام تلاش تبلیغاتی خود را به کار گرفته بود تا اعلام نماید که چشم فتنه در9دی درآمد و جنبشسبز تمام شد هم اعلام کند که جنبش سبزتر از همیشه زنده و پویا است و کمترین عقبنشینی از مواضع و مطالبات شرعی و قانونی خود ندارد. در این تظاهرات که تا ساعاتی از شب نیز ادامه داشت «صانعزاله» دانشجوی دانشکده هنر تهران و «محمد مختاری» از فعالین جنبش سبز در تهران به شهادت رسیدند
روز 26 بهمن نمایندگان مجلس شورای اسلامی در اقدامی سخیف و دون شان انسان، در صحن علنی مجلس بر علیه سران جنبش سبز به علاوه آقای «خاتمی» شعار داده و حتی وقیحتر و مضحکتر از آن، در جایگاه قاضی و محکمه خواستار اعدام آنها شدند.
تمام این اتفاقات کمترین واکنش ریاست وقت مجلسخبرگان و ریسمجمع تشخیص مصلحت نظام را دربرنداشت. اما وقتی رسانه ملی با ایشان گفتگو نموده و مشخصا نظر ایشان را در مورد راهپیمایی25 بهمن پرسید؛ فرمودند که این اقدام حرام بوده است.
اگرچه آقای «هاشمی» بر اساس سنت همیشگی حاضر نشدند نامی از سران فتنه به قول اصولگرایان ببرند، ولی همین اندازه هم نظر آنها را تامین کرد و مجموعه همین نظرها بازداشت «میرحسینموسوی» و «مهدیکروبی» را به دنبال داشت.
روز چهارشنبه گذشته پدر «میرحسینموسوی» از دنیا رفت و این شرایط ویزه هم باعث نشد تا حاکمیت اجازه دهند شرایط بازداشت خانگی ایشان تعدیل شود. «میرحسین» فقط اجازه یافت در شرایط سنگین امنیتی همراه با مامور لحظاتی در منزل پدری حاضر شده و با جنازه پدر وداع نموده و مجددا به بازداشت خانگی بازگردادنده شود. مراسم تشییع جنازه پدر ایشان هم فردای همان روز با دخالت نیروهای امنیتی بهم ریخت و جنازه پس از بازداشت بیش از7نفر از بستگان نزدیک متوفی در شرایط شدید امنیتی به خاک سپرده شد. ظاهرا برگزاری مراسم ترحیم نیز با مشکل مواجه شده و برگزار نخواهد شد.
در چنین شرایطی در کنار تمام بزرگوارانی که هر کدام به نوعی در رسته «سرانفتنه» طبقه بندی می شوند و به مناسبت درگذشت مرحوم «میراسماعیلموسوی» پیام تسلیت به عنوان «میرحسنموسوی» و خانواده ایشان صادر فرمودهاند آقای «هاشمی» که مجموعه اتفاقات25بهمن را حرام اعلام نموده بود نیز پیام تسلیتی به عنوان خانواده «میراسماعیلموسوی» و بهویزه «میرحسینموسوی» صادر فرمودند.
حالا سئوال اینست: اگر راهپیمایی25بهمن که به دعوت «میرحسین» انجام شد، حرام است؛ صدور پیام تسلیت برای کسی که بانی این فعل حرام بوده چه توجیهی میتواند داشته باشد؟
اما اگر راهپیمایی حرام نبوده و کار درستی بوده؛ چرا آقای «هاشمی» حاضر به مصاحبه با رسانه میلی و بیان حرفهایی جهت رضایت آنها شده، ودر عوض از اهرم سمت سیاسیی که در اختیار دارد استفاده نکرده تا مانع بازداشت رهبران جنبش شود؟
اگر سمت سیاسی مذکور فاقد اهرمهای لازم برای تسلی دل دردمندان است، چرا ایشان از این سمت استعفا نمیدهند؟ در حالی که قبلا تهدید نموده بودند چنانکه «کروبی» بازداشت شوند از همه سمتهای خود استعفا خواهند داد؟ و دست آخر اینکه چرا آقای «هاشمی» نمیخواهند برای یکبار در عمر شریف نزدیک به هشتاد ساله خود شفاف باشند و این خصلت بسیار منفی و زشت عدم شفافیت را با علاقه به پای سیاستورزی قوی خود نگذارند؟
و اما بزرگواران در جنبش سبز که نزدیک به دو سال مدام توصیه موکد داشته و دارند که در صدد پرسشگریهای اینگونه از «هاشمی» نباشید که به تخریب ایشان منجر میشود، چرا یکبار برای همیشه نمیخواهند قبول کنند که تلاشها برای جلوگیری از تخریب «خاتمی» و «هاشمی» و «کروبی» و «میرحسین» و ...زمانی ارزش داشته و دارد که این تکریم مصلحتی، ضامن حفظ جان و مال و ناموس مردم باشد. به راستی ارزشمندتر از جان انسانها چه مصلحتی وجود دارد که برای حفظ آن باید شاهد کشتار دستکم300نفر از شهروندان عزیز و مظلوم و بیگناه باشیم و پرسش نکنیم؟ اگر قرار است که تکریم انسانی به جلوگیری از کشتار انسان یا انسانهای دیگر منجر نشود چه ارزش و اعتباری دارد؟
این نوشته در خودنویس اینجا
در همین رابطه:
سال نو تحویل شد اما هاشمی «متحول» نشد
در چنین شرایطی در کنار تمام بزرگوارانی که هر کدام به نوعی در رسته «سرانفتنه» طبقه بندی می شوند و به مناسبت درگذشت مرحوم «میراسماعیلموسوی» پیام تسلیت به عنوان «میرحسنموسوی» و خانواده ایشان صادر فرمودهاند آقای «هاشمی» که مجموعه اتفاقات25بهمن را حرام اعلام نموده بود نیز پیام تسلیتی به عنوان خانواده «میراسماعیلموسوی» و بهویزه «میرحسینموسوی» صادر فرمودند.
حالا سئوال اینست: اگر راهپیمایی25بهمن که به دعوت «میرحسین» انجام شد، حرام است؛ صدور پیام تسلیت برای کسی که بانی این فعل حرام بوده چه توجیهی میتواند داشته باشد؟
اما اگر راهپیمایی حرام نبوده و کار درستی بوده؛ چرا آقای «هاشمی» حاضر به مصاحبه با رسانه میلی و بیان حرفهایی جهت رضایت آنها شده، ودر عوض از اهرم سمت سیاسیی که در اختیار دارد استفاده نکرده تا مانع بازداشت رهبران جنبش شود؟
اگر سمت سیاسی مذکور فاقد اهرمهای لازم برای تسلی دل دردمندان است، چرا ایشان از این سمت استعفا نمیدهند؟ در حالی که قبلا تهدید نموده بودند چنانکه «کروبی» بازداشت شوند از همه سمتهای خود استعفا خواهند داد؟ و دست آخر اینکه چرا آقای «هاشمی» نمیخواهند برای یکبار در عمر شریف نزدیک به هشتاد ساله خود شفاف باشند و این خصلت بسیار منفی و زشت عدم شفافیت را با علاقه به پای سیاستورزی قوی خود نگذارند؟
و اما بزرگواران در جنبش سبز که نزدیک به دو سال مدام توصیه موکد داشته و دارند که در صدد پرسشگریهای اینگونه از «هاشمی» نباشید که به تخریب ایشان منجر میشود، چرا یکبار برای همیشه نمیخواهند قبول کنند که تلاشها برای جلوگیری از تخریب «خاتمی» و «هاشمی» و «کروبی» و «میرحسین» و ...زمانی ارزش داشته و دارد که این تکریم مصلحتی، ضامن حفظ جان و مال و ناموس مردم باشد. به راستی ارزشمندتر از جان انسانها چه مصلحتی وجود دارد که برای حفظ آن باید شاهد کشتار دستکم300نفر از شهروندان عزیز و مظلوم و بیگناه باشیم و پرسش نکنیم؟ اگر قرار است که تکریم انسانی به جلوگیری از کشتار انسان یا انسانهای دیگر منجر نشود چه ارزش و اعتباری دارد؟
این نوشته در خودنویس اینجا
در همین رابطه:
سال نو تحویل شد اما هاشمی «متحول» نشد
0 نظرات:
ارسال یک نظر
چنانچه صاحب آدرس اختصاصی اینترنتی(وبلاگ-سایت)هستید، از منوی کشویی «نمایه» گزینه «نام/آدرس اینترنتی» را نتخاب نمایید.
میتوانید از برگه تماسبامن هم استفاده نمایید.