ئلام
۱۳۹۱ تیر ۳, شنبه
پدیده «انقلاب تابستانی» در کنار «چارتاقی نیاسر»
عکس: رضا مرادی غیاثآبادی |
گزارشی از هفتمین نشست علمی چارتاقی نیاسر
خورشید همیشه و همهجا صبح طلوع میکند و عصر غروب. شاید خیلی از مردم آنقدر سرگرم هستند که متوجه نباشد این طلوع و غروب متفاوت است و هر روز مثل روز گذشته نیست. اما مطمئنا خیلی از مردم نمیدانند که این طلوع و شاید غروب، میتواند «انقلابی» هم باشد. اما هست! و ظاهرا این انقلاب را میتوان از چند محور ویژه، و به خصوص از دو محور از کنار «چارتاقی نیاسر کاشان» مشاهده نمود.
اولین روز تابستان، طولانیترین روز سال در نیمکره شمالی است که از آن به «انقلاب تابستانی» یاد میشود. بر همین سیاق اولین روز از زمستان و کوتاهترین روز سال نیز «انقلاب زمستانی» نام دارد و مجموعه آنها را «انقلابین» میگویند.
«انقلاب تابستانی» زمانی روی میدهد که خورشید به بیشترین کشیدگی میلمداری در آسمان در بین ستارهها میرسد، و در این زمان خورشید در میلمداری ۵ .۲۳ درجه قرار میگیرد.
بنای «چارتاقی» نیاسر کاشان به عنوان تقویم آفتابی، یا شاخص اندازهگیری زمان با استفاده از تغییرات میل خورشید ساخته شده است. «انقلابین» از اینجا بهتر قابل مشاهده و رویت است.
«نیاسر» در نزدیکی کاشان قرار دارد. اما آب و هوای آن به نسبت کاشان معتدلتر و خنکتر است. خصوصا صبح زود و پیش از طلوع آفتاب که کمی هم دم به سردی میزند و نمیتوان بیپوشش مناسب آنجا حضور داشت. خصوصا کنار «چارتاقی» که در ارتفاع نسبتا بالایی، بر بدنه یک قله قرار گرفته است.
با اینهمه اما، این خنکی و سرما، باعث نشده است تا دانشجویان علاقهمند به نجوم و باستانشناسی، برای رصد و ثبت «انقلاب تابستانی» اول تیرماه، پیش از طلوع خورشید طولانیترین روز سال، آنجا نباشند. اینرا میتوان از حضور همراه با پتوی چند دختر دانشجو رصد کرد.
نکته جالب توجه دیگر آنکه؛ بهرغم آنکه دانشگاه کاشان امکاناتی را برای حضور خبرنگاران در نظر نگرفته و در آنموقع از صبح هم سرویس رفت و آمد معمولی موجود نیست، اما حضور قابلتوجه خبرنگاران دوربین بهدست در بین دانشجویان و استادن دانشگاه جالبتوجه است. اگر چه نمیتوان از حضور گرم و صمیمی و راهنماییهای همراه با لطیفه و لبخند مهندس «صفایی» کارشناس رصدخانه دانشگاه هم چشمپوشی کرد.
من، «غلامیان» مدیر روزنامه کاشان و «عرشی» خبرنگار ایرنا، دومین گروهی هستیم که ۴۵ دقیقه مانده به طلوع خورشید در «چارتاقی» حضور داریم. رفتهرفته دانشجویان و خبرنگاران بیشتری به جمع اضافه میشوند تا ۱۰ دقیقه مانده به طلوع خورشید که مهندس «صفایی» حضور پیدا کرده و پس از توضیحات مختصری درباره پدیده «انقلاب تابستانی»، چگونگی مشاهده، تصویربرداری و ثبت این پدیده را شرح مینماید. به دنبال آن، همه مشغول تنظیم دوربینها شده، و در مسیری که وی مشخص نمودهاست مستقر میشوند.
طولانیترین روز سال لحظاتی دیگر آغاز میشود. دقایقی مانده به ساعت ۶ صبح، خورشید از شرق متمایل به سمت شمال بیرون میآید. اگز شما هم در آنموقع در «چارتاقی» بودید و هیچ دوربینی هم نداشتید، بعید بود نتوانید آنهمه زیبایی را یکجا رصد کنید.
عکاسان و خبرنگاران، پس از مشاهده و ثبت اولین طلوع از محور اول بلافاصله جابجا میشوند تا چند دقیقه بعد همین پدیده را از محور دوم مشاهده و ثبتنمایند.
مشاهده و ثبت این پدیده زیبا، تا ۲۰ دقیقه پس از طلوع نیز ادامه دارد و پس از آن همه به حضور در رصدخانه دانشگاه کاشان، که به فاصله بسیار کمی از «چاتاقی» نیاسر واقع شده، دعوت و راهنمایی میشوند.
مهندس «صفایی» به کمک تعدادی عکس و اصلاید «انقلابی تابستانی» و نظریه دکتر «رضا مرادی غیاثآبادی» در این رابطه را توضیح میدهد. پس از آن دکتر «مجید ظهوری» استاد باستانشناسی از داشگاه تهران، درباره «دین» «باروها» و خواستگاه قوم «آریا»، سابقه تاریخی و جغرافیایی آن، فرضیهها، نظریهها، و کشفیات باستانشناسی و علمی در اینباره توضیح میدهد تا میرسد به بناهای باستانی مرتبط با آن مفاهیم، و خصوصا «چارتاقیها» و بویژه چارتاقی منحصر به فرد «نیاسر کاشان». تمام توضیحات استاد، به کمک تصاویری که وی برای این برنامه تهیه نموده، برای حاضران توضیح و تبیین میشود.
به نشانه سپاس از حضور و توضیحات دکتر «ظهوری» تصویر گذر ستاره «ناهید» از مقابل خورشید، که در رصدخانه دانشگاه کاشان تهیه شده بود، توسط دکتر «خوشنویسان» به وی تقدیم شده و هفتمین نشست علمی «چارتاقی نیاسر» پس از توضیحات مفصل مهندس «صفایی» درباه سیر تحول و تکامل رصدخانه، ابزارهای نجومی، و سابقه بینظیر ایران در ستارهشناسی و نجوم، رصدخانه، و ابزارهای مربوط به آن، همراه با معرفی دورههای مختلف نجوم در ساعت ۱۵: ۸ صبح به پایان میرسد.
این گزارش در کاشاننیوز اینجا
خورشید همیشه و همهجا صبح طلوع میکند و عصر غروب. شاید خیلی از مردم آنقدر سرگرم هستند که متوجه نباشد این طلوع و غروب متفاوت است و هر روز مثل روز گذشته نیست. اما مطمئنا خیلی از مردم نمیدانند که این طلوع و شاید غروب، میتواند «انقلابی» هم باشد. اما هست! و ظاهرا این انقلاب را میتوان از چند محور ویژه، و به خصوص از دو محور از کنار «چارتاقی نیاسر کاشان» مشاهده نمود.
اولین روز تابستان، طولانیترین روز سال در نیمکره شمالی است که از آن به «انقلاب تابستانی» یاد میشود. بر همین سیاق اولین روز از زمستان و کوتاهترین روز سال نیز «انقلاب زمستانی» نام دارد و مجموعه آنها را «انقلابین» میگویند.
«انقلاب تابستانی» زمانی روی میدهد که خورشید به بیشترین کشیدگی میلمداری در آسمان در بین ستارهها میرسد، و در این زمان خورشید در میلمداری ۵ .۲۳ درجه قرار میگیرد.
بنای «چارتاقی» نیاسر کاشان به عنوان تقویم آفتابی، یا شاخص اندازهگیری زمان با استفاده از تغییرات میل خورشید ساخته شده است. «انقلابین» از اینجا بهتر قابل مشاهده و رویت است.
«نیاسر» در نزدیکی کاشان قرار دارد. اما آب و هوای آن به نسبت کاشان معتدلتر و خنکتر است. خصوصا صبح زود و پیش از طلوع آفتاب که کمی هم دم به سردی میزند و نمیتوان بیپوشش مناسب آنجا حضور داشت. خصوصا کنار «چارتاقی» که در ارتفاع نسبتا بالایی، بر بدنه یک قله قرار گرفته است.
با اینهمه اما، این خنکی و سرما، باعث نشده است تا دانشجویان علاقهمند به نجوم و باستانشناسی، برای رصد و ثبت «انقلاب تابستانی» اول تیرماه، پیش از طلوع خورشید طولانیترین روز سال، آنجا نباشند. اینرا میتوان از حضور همراه با پتوی چند دختر دانشجو رصد کرد.
نکته جالب توجه دیگر آنکه؛ بهرغم آنکه دانشگاه کاشان امکاناتی را برای حضور خبرنگاران در نظر نگرفته و در آنموقع از صبح هم سرویس رفت و آمد معمولی موجود نیست، اما حضور قابلتوجه خبرنگاران دوربین بهدست در بین دانشجویان و استادن دانشگاه جالبتوجه است. اگر چه نمیتوان از حضور گرم و صمیمی و راهنماییهای همراه با لطیفه و لبخند مهندس «صفایی» کارشناس رصدخانه دانشگاه هم چشمپوشی کرد.
من، «غلامیان» مدیر روزنامه کاشان و «عرشی» خبرنگار ایرنا، دومین گروهی هستیم که ۴۵ دقیقه مانده به طلوع خورشید در «چارتاقی» حضور داریم. رفتهرفته دانشجویان و خبرنگاران بیشتری به جمع اضافه میشوند تا ۱۰ دقیقه مانده به طلوع خورشید که مهندس «صفایی» حضور پیدا کرده و پس از توضیحات مختصری درباره پدیده «انقلاب تابستانی»، چگونگی مشاهده، تصویربرداری و ثبت این پدیده را شرح مینماید. به دنبال آن، همه مشغول تنظیم دوربینها شده، و در مسیری که وی مشخص نمودهاست مستقر میشوند.
طولانیترین روز سال لحظاتی دیگر آغاز میشود. دقایقی مانده به ساعت ۶ صبح، خورشید از شرق متمایل به سمت شمال بیرون میآید. اگز شما هم در آنموقع در «چارتاقی» بودید و هیچ دوربینی هم نداشتید، بعید بود نتوانید آنهمه زیبایی را یکجا رصد کنید.
عکاسان و خبرنگاران، پس از مشاهده و ثبت اولین طلوع از محور اول بلافاصله جابجا میشوند تا چند دقیقه بعد همین پدیده را از محور دوم مشاهده و ثبتنمایند.
مشاهده و ثبت این پدیده زیبا، تا ۲۰ دقیقه پس از طلوع نیز ادامه دارد و پس از آن همه به حضور در رصدخانه دانشگاه کاشان، که به فاصله بسیار کمی از «چاتاقی» نیاسر واقع شده، دعوت و راهنمایی میشوند.
مهندس «صفایی» به کمک تعدادی عکس و اصلاید «انقلابی تابستانی» و نظریه دکتر «رضا مرادی غیاثآبادی» در این رابطه را توضیح میدهد. پس از آن دکتر «مجید ظهوری» استاد باستانشناسی از داشگاه تهران، درباره «دین» «باروها» و خواستگاه قوم «آریا»، سابقه تاریخی و جغرافیایی آن، فرضیهها، نظریهها، و کشفیات باستانشناسی و علمی در اینباره توضیح میدهد تا میرسد به بناهای باستانی مرتبط با آن مفاهیم، و خصوصا «چارتاقیها» و بویژه چارتاقی منحصر به فرد «نیاسر کاشان». تمام توضیحات استاد، به کمک تصاویری که وی برای این برنامه تهیه نموده، برای حاضران توضیح و تبیین میشود.
به نشانه سپاس از حضور و توضیحات دکتر «ظهوری» تصویر گذر ستاره «ناهید» از مقابل خورشید، که در رصدخانه دانشگاه کاشان تهیه شده بود، توسط دکتر «خوشنویسان» به وی تقدیم شده و هفتمین نشست علمی «چارتاقی نیاسر» پس از توضیحات مفصل مهندس «صفایی» درباه سیر تحول و تکامل رصدخانه، ابزارهای نجومی، و سابقه بینظیر ایران در ستارهشناسی و نجوم، رصدخانه، و ابزارهای مربوط به آن، همراه با معرفی دورههای مختلف نجوم در ساعت ۱۵: ۸ صبح به پایان میرسد.
این گزارش در کاشاننیوز اینجا
۱۳۹۱ خرداد ۳۰, سهشنبه
بهانه بیگانگان نباشیم
تعدادی از شهروندان مظلوم ایرانی در عرستان گردن زده شدند. حق یا ناحق بودن این مجازات موضوع این نوشته نیست. اما آنچه مسلم است، این حادثه، اعتراض شدید شهروندان ایرانی را بهدنبال داشته، و واکنشهای پراکنده و خارج از عرف دیپلماسی و بینالمللیی را هم در بین تعدادی از نمایندگان مجلس و مقامات در پی داشته است. (+)
آنچه اخبار غیررسمی بدان اشاره دارد، و تا اندازهای هم میتوان به صحت آن یقین کرد، اینست که این هموطنان مظلوم در شرایطی محاکمه و محکوم و مجازات شدهاند، که ابتداییترین اصول محاکمه و دادرسی در مورد آنها رعایت نشده است. از جمله آنکه آنها در دادگاهی محاکمه شدهاند که اکثر متولیان دادگاه از منشی و دادستان شاکی گرفته، تا قاضی، همه اهل عربستان بوده و لاجرم به زبان عربی و لهجه حجازی تکلم مینمودهاند و پرسشها در مورد اتهامات احتمالی شهروندان ایرانی هم به همان زبان و لهجه مطرح میشده. اما متاسفانه بر اساس گزارشات تایید نشده اما نزدیک به یقین، متهمین ایرانی از داشتن مترجم یعنی ابتداییترین حق خود، محروم و ممنوع بودهاند.
در چنین شرایطی مسلم است که در نهایت پاکی و بیگناهی هم، امکان اثبات این بیگناهی وجود ندارد، و نتیجه چنین محکمه و دادگاهی از پیش مشخص است. محکومیت و مجازات آنهم به اشد وجه. یعنی اعدام به وسیله جدا کردن سر از بدن.
موضوع میتواند و باید از دیدگاه دیپلماسی و حقوق بینالملل، مورد بررسی دقیقتری قرار بگیرد. حتی میتوان چنین بیاحترامی و کجدهنی از طرف دولت عربستان را مورد ارزیابی و ترجمه قرار داده، و براساس آن به قضاوت نشست. و نهایتا با درایت و منطق مخصوصی که تضمینکننده اعاده حقوق و حیثیت شهروندان و نظام سیاسی و نهایتا سرفرازی دیپلماسی کشوراست، رفتار نمود.
از طرف دیگر بدون کمترین تردید شایسته و بایسته است که، پروسهای که نهایتا منجر به چنین نتیجه و اتفاقی شدهاست، در سیر تحولات جاری و روابط مابین دو کشور، طی سالهای اخیر مورد مطالعه و بررسی دقیق قرار گرفته، تا خطاهای احتمالی شناخته شود. اگرچه شهروندان مظلوم اعدام شده دیگر زنده نمیشوند، اما این مطالعه از آن نظر حائز اهمیت و لازماجراست، تا از هماکنون جلو تکرار حوادث و موارد مشابه در آینده گرفته شود.
در عرف دیپلماتیک مرسوم است که برای حفظ و تضمین منافع سیاسی متقابل، به محض دریافتن خبر درگذشت یک مقام سیاسی، به نشانه احترام متقابل و حسننیت سیاسی، بلافاصله پیام تسلیتی از طرف دستِکم یک مقام مسئول همطراز، صادر و به مقامات کشور مورد نظر تسلیم می شود.
طی روزهای گذشته ولیعهد «عربسان سعودی» از دنیا رفت. (+) بعضی رسانههای ایرانی تصاویری مخابره نمودند از مردمی که در کمال آرامش و بدون کمترین هراس و مزاحمتی، جلو سفارت این کشور در ایران مشغول توزیع شیرینی به نشانه شادمانی از درگذشت این مقام عالیرتبه سیاسی در عربستان هستند.(+) مسلما تجهیزات فوقپیشرفته تصویربرداری موجود در سفارت عربستان، این شادمانی و سرور را ضبط، و برای استفاده به موقع در اختیار دولت متبوع خود قرار میدهد.
چنین رفتار اشتباهی مسلما کمترین فایده در هیچ حوزهای برای مردم و کشور ایران در بر ندارد. اما به اندازه کافی میتواند برای شهروندان ایرانی خارج از مرزها دردسر، و برای حیثیت ملی کشور در سطح جهانی هزینه داشته باشد. کمترین آن میتواند بهترین بهانه برای دادگاه و دادستان و دستگاه قضایی کشوری بیگانه باشد، که بر خلاف ابتداییترین اصول دادرسی، چند شهروند فارسیزبان ایرانی را به اتهامی واهی دستگیر و به زبان مادری کشور مقصد محاکمه و به اشد مجازات محکوم نموده، و حکم صادره را سریعا در مورد آنها اجرا نمایند. مسلما آنجا از حضور این شهروندان شاد و خوشحالی که جلو سفارت در ایران شیرنی پخش میکنند خبری نیست، و این شادمانی و شیرنی پخشکردن هم نمیتواند مرحمی بر داغ دل خانوادهایی باشد که جگرگوشههایشان در عربستان گردن زده شدهاند.
جدای از آنکه دستگاه دیپلماسی وظیفه دارد موضوع را با دقت و وسواس پیگیری، و تلاش نماید از تکرار موارد مشابه جلوگیری نموده و پیگیر حقوق مسلم شهروندان مظلوم ایرانی باشد، انتظار میرود مراجع مسؤل در داخل کشور نیز با درایت و تعهد بیشتری، شهروندان احساساتی را از نتایج مخرب رفتار ناشی از برداشتهای اشتباه و شادمانی کردن بر مصیبت بیگانگان، که هیچگونه فایده و سودی بر آن مترتب نیست و تماما به خسارت و هزینه منجر میشود، آگاه نموده و اجازه ندهند چنین رفتار دردسرسازی به آسانی اتفاق افتاده و بهانه برای سوءاستفاده بیگانگان فراهم شود.
این نوشته در جرس اینجا
آنچه اخبار غیررسمی بدان اشاره دارد، و تا اندازهای هم میتوان به صحت آن یقین کرد، اینست که این هموطنان مظلوم در شرایطی محاکمه و محکوم و مجازات شدهاند، که ابتداییترین اصول محاکمه و دادرسی در مورد آنها رعایت نشده است. از جمله آنکه آنها در دادگاهی محاکمه شدهاند که اکثر متولیان دادگاه از منشی و دادستان شاکی گرفته، تا قاضی، همه اهل عربستان بوده و لاجرم به زبان عربی و لهجه حجازی تکلم مینمودهاند و پرسشها در مورد اتهامات احتمالی شهروندان ایرانی هم به همان زبان و لهجه مطرح میشده. اما متاسفانه بر اساس گزارشات تایید نشده اما نزدیک به یقین، متهمین ایرانی از داشتن مترجم یعنی ابتداییترین حق خود، محروم و ممنوع بودهاند.
در چنین شرایطی مسلم است که در نهایت پاکی و بیگناهی هم، امکان اثبات این بیگناهی وجود ندارد، و نتیجه چنین محکمه و دادگاهی از پیش مشخص است. محکومیت و مجازات آنهم به اشد وجه. یعنی اعدام به وسیله جدا کردن سر از بدن.
موضوع میتواند و باید از دیدگاه دیپلماسی و حقوق بینالملل، مورد بررسی دقیقتری قرار بگیرد. حتی میتوان چنین بیاحترامی و کجدهنی از طرف دولت عربستان را مورد ارزیابی و ترجمه قرار داده، و براساس آن به قضاوت نشست. و نهایتا با درایت و منطق مخصوصی که تضمینکننده اعاده حقوق و حیثیت شهروندان و نظام سیاسی و نهایتا سرفرازی دیپلماسی کشوراست، رفتار نمود.
از طرف دیگر بدون کمترین تردید شایسته و بایسته است که، پروسهای که نهایتا منجر به چنین نتیجه و اتفاقی شدهاست، در سیر تحولات جاری و روابط مابین دو کشور، طی سالهای اخیر مورد مطالعه و بررسی دقیق قرار گرفته، تا خطاهای احتمالی شناخته شود. اگرچه شهروندان مظلوم اعدام شده دیگر زنده نمیشوند، اما این مطالعه از آن نظر حائز اهمیت و لازماجراست، تا از هماکنون جلو تکرار حوادث و موارد مشابه در آینده گرفته شود.
در عرف دیپلماتیک مرسوم است که برای حفظ و تضمین منافع سیاسی متقابل، به محض دریافتن خبر درگذشت یک مقام سیاسی، به نشانه احترام متقابل و حسننیت سیاسی، بلافاصله پیام تسلیتی از طرف دستِکم یک مقام مسئول همطراز، صادر و به مقامات کشور مورد نظر تسلیم می شود.
طی روزهای گذشته ولیعهد «عربسان سعودی» از دنیا رفت. (+) بعضی رسانههای ایرانی تصاویری مخابره نمودند از مردمی که در کمال آرامش و بدون کمترین هراس و مزاحمتی، جلو سفارت این کشور در ایران مشغول توزیع شیرینی به نشانه شادمانی از درگذشت این مقام عالیرتبه سیاسی در عربستان هستند.(+) مسلما تجهیزات فوقپیشرفته تصویربرداری موجود در سفارت عربستان، این شادمانی و سرور را ضبط، و برای استفاده به موقع در اختیار دولت متبوع خود قرار میدهد.
چنین رفتار اشتباهی مسلما کمترین فایده در هیچ حوزهای برای مردم و کشور ایران در بر ندارد. اما به اندازه کافی میتواند برای شهروندان ایرانی خارج از مرزها دردسر، و برای حیثیت ملی کشور در سطح جهانی هزینه داشته باشد. کمترین آن میتواند بهترین بهانه برای دادگاه و دادستان و دستگاه قضایی کشوری بیگانه باشد، که بر خلاف ابتداییترین اصول دادرسی، چند شهروند فارسیزبان ایرانی را به اتهامی واهی دستگیر و به زبان مادری کشور مقصد محاکمه و به اشد مجازات محکوم نموده، و حکم صادره را سریعا در مورد آنها اجرا نمایند. مسلما آنجا از حضور این شهروندان شاد و خوشحالی که جلو سفارت در ایران شیرنی پخش میکنند خبری نیست، و این شادمانی و شیرنی پخشکردن هم نمیتواند مرحمی بر داغ دل خانوادهایی باشد که جگرگوشههایشان در عربستان گردن زده شدهاند.
جدای از آنکه دستگاه دیپلماسی وظیفه دارد موضوع را با دقت و وسواس پیگیری، و تلاش نماید از تکرار موارد مشابه جلوگیری نموده و پیگیر حقوق مسلم شهروندان مظلوم ایرانی باشد، انتظار میرود مراجع مسؤل در داخل کشور نیز با درایت و تعهد بیشتری، شهروندان احساساتی را از نتایج مخرب رفتار ناشی از برداشتهای اشتباه و شادمانی کردن بر مصیبت بیگانگان، که هیچگونه فایده و سودی بر آن مترتب نیست و تماما به خسارت و هزینه منجر میشود، آگاه نموده و اجازه ندهند چنین رفتار دردسرسازی به آسانی اتفاق افتاده و بهانه برای سوءاستفاده بیگانگان فراهم شود.
این نوشته در جرس اینجا
۱۳۹۱ خرداد ۲۸, یکشنبه
قم و کاشان تا ۵۰ سال دیگر وجود ندارند
پروفسور «پرویز کردوانی»
جغرافیدان، و استاد ممتاز دانشگاه تهران است. تحقیقات و آثار ذیقیمت این
استاد برجسته درباره کویر باعث شده تا او را «پدر کویرشناسی ایران»
بنامند. «خبر آنلاین» گفتگوی مفصلی با او درباره بحران آب و طرحهای ۱۰۰سال
اخیر در اینباره انجام دادهاست. تیتر آن گفتوگو چنین است:
«قم و کاشان تا ۵۰ سال دیگر وجود ندارند»
اینکه قم و کاشان، تا ۵۰ سال دیگر وجود نداشته باشند، نه یک پیشبینی دور از انتظار و غیر واقعی، که یک حقیقت عینی و ملموس است و فهم و درک آن نیازی به تخصص ویژه و برجسته پرفسور «کردوانی» و امثال او ندارد. اندکی مشاهده دقیق و عمیقتر لازم است.
این حقیقتی است عریان. تشنگی و بحران آب در همه دنیا «مسئله» است، در ایران «بحران» و در کاشان و خیلی از مناطق مشابه «فاجعه». طبیعت و هرچه موجود زنده در آنست، در قم و کاشان، به محتضری میمانند که بر بالینِشان نشستهاند و اوراد میخوانند تا به دنیای دیگر بدرقهاشان کنند.
پرفسور «کردوانی» عمر باقیمانده این محتضر را ۵۰ سال پیشبینی نموده است. احتمالا ایشان این روزها کاشان نیامده و از عمق فاجعه خبر ندارد. والا جان از دست و پای طبیعت جاندار این مناطق خارج شده و عنقریب است که از دهانش خارج شده و تمام کند.
اما این همه واقعیت نیست. این همه آنچه وجود دارد میباشد و اگر فکری به حال این اوضاع نشود و مردم نخواهند تغییری در الگو و استاندارهای مصرف، و از جمله مصرف آب در زندگیشان داشته باشند، این پیشبینی زودتر محقق خواهد شد و این اتفاق زودتر خواهد افتاد. اما اگر قدر آب، که زندگی و حیات بدان وابسته هست را بدانند، آنگاه طراوت و سرزندگی را از نو تجربه خواهند کرد. باید کمی با طبیعت مهربان بود.
«استرالیا» از آندسته کشورهایی است که بیشترین میزان بارندگی را در سال دارد. آنجا مردم را موظف نمودهاند که پشتبام ساختمانها را طوری طراحی نمایند، که بشود حداکثر آب باران را از آنجا جمعآوری و ذخیره نمود.
همه دنیا این زنگ خطر را به صدای بلند شنیدهاند، و از سالها پیش به فکر چاره افتادهاند و مصرف آب را مدیریت نمودهاند.
قدما میگفتند ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است. این یعنی هیچ وقت برای چارهکردن و برنامهریزی و درمان دیر نیست. به شرط آنکه البته آبی مانده باشد. والا آب که نبود، ماهیی هم نیست و این یعنی اینکه بسیار زودتر از پیشبینیها «کاشان» و «قم» تمام شدهاند و نمیشود برای زندگی یک موجود مرده برنامهریزی نموده و مدیریت کرد، اما میتوان با برنامهریزی از مرگ آن جلوگیری نمود. قدیمیها پای درخت وضو میگرفتند، یعنی هم وضو میگرفتند، هم درخت را آبیاری میکردند، هم آبی که به مشقت از دل زمین بیرون آمده بود را، روانه هرزآب و فاضلاب نمیکردند. آنروزها این خلیل عظیم آدم تشنه وجود نداشت. بارندگی بسیار بیشتر از امروز بود، و جمعیت بسیار کمتر. اما در عینحال همان جمعیت کم، آب زیاد را با مدار و مدیریت مصرف میکرد. آب مقدس بود. اما امروزه جمعیت لوس و از خودراضیِ فراوان، به قطرات آب و باران، با بیحرمتی و بیاحترامی رفتار میکند وخروار خروار آب زلالی که قطره قطره به دست آمدهاست را، به فاضلاب تبدیل میکند.
کره خاکی تشنهاست. ایران تشنهتر و تشنگی در کاشان از مرز بحران گذشته و به فاجعه تبدیل شدهاست. تا دیر نشده باید کاری کرد.
این نوشته اینجا در کاشاننیوز
«قم و کاشان تا ۵۰ سال دیگر وجود ندارند»
اینکه قم و کاشان، تا ۵۰ سال دیگر وجود نداشته باشند، نه یک پیشبینی دور از انتظار و غیر واقعی، که یک حقیقت عینی و ملموس است و فهم و درک آن نیازی به تخصص ویژه و برجسته پرفسور «کردوانی» و امثال او ندارد. اندکی مشاهده دقیق و عمیقتر لازم است.
این حقیقتی است عریان. تشنگی و بحران آب در همه دنیا «مسئله» است، در ایران «بحران» و در کاشان و خیلی از مناطق مشابه «فاجعه». طبیعت و هرچه موجود زنده در آنست، در قم و کاشان، به محتضری میمانند که بر بالینِشان نشستهاند و اوراد میخوانند تا به دنیای دیگر بدرقهاشان کنند.
پرفسور «کردوانی» عمر باقیمانده این محتضر را ۵۰ سال پیشبینی نموده است. احتمالا ایشان این روزها کاشان نیامده و از عمق فاجعه خبر ندارد. والا جان از دست و پای طبیعت جاندار این مناطق خارج شده و عنقریب است که از دهانش خارج شده و تمام کند.
اما این همه واقعیت نیست. این همه آنچه وجود دارد میباشد و اگر فکری به حال این اوضاع نشود و مردم نخواهند تغییری در الگو و استاندارهای مصرف، و از جمله مصرف آب در زندگیشان داشته باشند، این پیشبینی زودتر محقق خواهد شد و این اتفاق زودتر خواهد افتاد. اما اگر قدر آب، که زندگی و حیات بدان وابسته هست را بدانند، آنگاه طراوت و سرزندگی را از نو تجربه خواهند کرد. باید کمی با طبیعت مهربان بود.
«استرالیا» از آندسته کشورهایی است که بیشترین میزان بارندگی را در سال دارد. آنجا مردم را موظف نمودهاند که پشتبام ساختمانها را طوری طراحی نمایند، که بشود حداکثر آب باران را از آنجا جمعآوری و ذخیره نمود.
همه دنیا این زنگ خطر را به صدای بلند شنیدهاند، و از سالها پیش به فکر چاره افتادهاند و مصرف آب را مدیریت نمودهاند.
قدما میگفتند ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است. این یعنی هیچ وقت برای چارهکردن و برنامهریزی و درمان دیر نیست. به شرط آنکه البته آبی مانده باشد. والا آب که نبود، ماهیی هم نیست و این یعنی اینکه بسیار زودتر از پیشبینیها «کاشان» و «قم» تمام شدهاند و نمیشود برای زندگی یک موجود مرده برنامهریزی نموده و مدیریت کرد، اما میتوان با برنامهریزی از مرگ آن جلوگیری نمود. قدیمیها پای درخت وضو میگرفتند، یعنی هم وضو میگرفتند، هم درخت را آبیاری میکردند، هم آبی که به مشقت از دل زمین بیرون آمده بود را، روانه هرزآب و فاضلاب نمیکردند. آنروزها این خلیل عظیم آدم تشنه وجود نداشت. بارندگی بسیار بیشتر از امروز بود، و جمعیت بسیار کمتر. اما در عینحال همان جمعیت کم، آب زیاد را با مدار و مدیریت مصرف میکرد. آب مقدس بود. اما امروزه جمعیت لوس و از خودراضیِ فراوان، به قطرات آب و باران، با بیحرمتی و بیاحترامی رفتار میکند وخروار خروار آب زلالی که قطره قطره به دست آمدهاست را، به فاضلاب تبدیل میکند.
کره خاکی تشنهاست. ایران تشنهتر و تشنگی در کاشان از مرز بحران گذشته و به فاجعه تبدیل شدهاست. تا دیر نشده باید کاری کرد.
این نوشته اینجا در کاشاننیوز
برچسبها:
آبآشامیدنی،
پرویزکردوانی،
کاشان
۱۳۹۱ خرداد ۲۰, شنبه
چشمی که از حدقه در نیامد
درتاریخ آمده است که دو سال قبل از آنکه «آقا محمدخان قاجار» به کرمان
حمله کند، مردی صوفی به نام «مشتاقعلی شاه» را سنگسار میکردند.
«مشتاقعلی شاه» پیش از سنگسار گفته بود: «چشمهای مرا ببندید، من از چشمان شما میترسم»
دو
سال بعد در ۱۲۰۹ «آقا محمدخان قاجار» به کرمان حمله کرد و به روایتی ۲۰
هزار و بنا به روایتی دیگر ۷۰ هزار چشم را از حدقه درآورد.(+)
میگویند؛
«آقا محمدخان» به سربازانش گفته بود که برای من چند من (وزن) چشم آماده
کنید. مردها را میآوردند و چشمها را درآورده و در ترازو میریختند تا
وزن مورد نظر او جور شود. یک چشم از یکنفر درآوردند و در ترازو انداختند
وزن جور شد. دستور داد به چشم دیگرش کار نداشته باشید. بگذارید برود.
بعدها
مرد یکچشم، اقرار میکند که وقتی «مشتاق علیشاه» را سنگسار میکردند، یک
چشم من تراخم داشت و با آن چشم نتوانستم سنگسار را ببینم. این چشم همان
چشمی بود که از حدقه درنیامد.
برچسبها:
آغامحمدخان
۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۱, پنجشنبه
وقتی روزنامه ایران نمیداند رفیقدوست ریس بنیاد نیست
روزنامه ایران در گزارشی، با استناد به تصویر دو نامه «احمدتوکلی» نماینده و ریس مرکر پژوهشهای مجلس را به دروغگویی متهم نموده و نوشته است:
«زمانی که «احمد توکلی» بیمحابا با استفاده از مافیای رسانهای جریان مدعی اصولگرایی و تریبونهای دیگری که در اختیار دارد، سناریوی «افشای فساد در دولت» را طراحی میکرد و از «فساد یقه سفیدها» سخن میگفت شاید آنقدر مشغله داشّت که به ذهنش نیز خطور نکرده بود برای دفاع از خود در ماجرای زمینخواری، به توصیهنامه رهبر معظم انقلاب استناد نکند، چرا که این ادعای دروغین سه سال قبل از سوی «معاون امور ویژه دفتر مقام معظم رهبری تکذیب شده بود.»
این گزارش که پس از دوئل رسانهای «محمدرضا رحیمی» و «احمد توکلی» بر سر اتهاماتی که از یکی دوسال پیش متوجه معاون اول «احمدینژاد» در قضیه پرونده موسوم به «خانه فاطمی» و با تاخیر سه ماهه منتشر شده، جدای از آنکه میتواند این شائبه را تقویت کند که دست جریان رسانهای هوادار دولت و مدافع معاون اول، از هرگونه سند و ادعایی بر علیه «احمدتوکلی» خالی بوده و دستِکم ۳ماه طول کشیده تا توانستهاند سندی را دست و پاکنند، از طرف دیگر واجد ابهاماتی است که اصالت آنرا با تردید جدی مواجه مینماید.
در تصاویر ناخوانایی که روزنامه دولتی ایران از استعلام بنیاد مستضعفان از دفتر رهبری، و پاسخ معاون امور ویژه دفتر مقام معظم رهبری منتشر نموده و در کنار آن نیز، اطلاعات مربوط به آن تصاویر نامشخص را تحریر و چاپ نموده، آمده است که «نامه معاون امور ویژه دفتر مقام معظم رهبری که در تاریخ ۸/۱۰/۸۷ به شماره ۱۴۸۹۴/۱ خطاب به رفیقدوست، رئیس وقت بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامینوشته»
همچنین در لید نوشته روزنامه هم آمده است که «زمانی که «احمد توکلی» [...] سناریوی «افشای فساد در دولت» را طراحی میکرد [...] شاید آنقدر مشغله داشت که به ذهنش نیز خطور نکرده بود برای دفاع از خود در ماجرای زمین خواری، به توصیه نامه رهبر معظم انقلاب استناد نکند، چرا که این ادعای دروغین سه سال قبل از سوی «معاون امور ویژه دفتر مقام معظم رهبری» تکذیب شده بود.»
این درحالی است که همه میدانند، دستِکم ۱۰ سال است دیگر آقای «رفیقدوست» ریسبنیاد مستضعفان نیست و از سال ۶۷ به این طرف آقای «فروزنده» ریس بنیاد میباشند.
از طرف دیگر در صورت وجود چنین شبه و اتهام سنگینی که روزنامه ایران به «احمد توکلی» نسبت میدهد، نیازی نبود که روزنامه ارگان دولت آنرا کشف و اعلام نماید، بلکه اگر چنین اتهامی به مقام رهبری بنابر ادعای روزنامه ایران صادق بود و صحت داشت، مطمئنا بسیار پیشتر از این دفتر رهبری نسبت به رفع ابهام و تکذیب آن اقدام میکرد.
با این وجود به نظر میرسد رسانه ایران ناخواسته به چاهی افتاده است که بهر دیگران کنده بودهاست.
این نوشته در آخریننیوز اینجا
«زمانی که «احمد توکلی» بیمحابا با استفاده از مافیای رسانهای جریان مدعی اصولگرایی و تریبونهای دیگری که در اختیار دارد، سناریوی «افشای فساد در دولت» را طراحی میکرد و از «فساد یقه سفیدها» سخن میگفت شاید آنقدر مشغله داشّت که به ذهنش نیز خطور نکرده بود برای دفاع از خود در ماجرای زمینخواری، به توصیهنامه رهبر معظم انقلاب استناد نکند، چرا که این ادعای دروغین سه سال قبل از سوی «معاون امور ویژه دفتر مقام معظم رهبری تکذیب شده بود.»
این گزارش که پس از دوئل رسانهای «محمدرضا رحیمی» و «احمد توکلی» بر سر اتهاماتی که از یکی دوسال پیش متوجه معاون اول «احمدینژاد» در قضیه پرونده موسوم به «خانه فاطمی» و با تاخیر سه ماهه منتشر شده، جدای از آنکه میتواند این شائبه را تقویت کند که دست جریان رسانهای هوادار دولت و مدافع معاون اول، از هرگونه سند و ادعایی بر علیه «احمدتوکلی» خالی بوده و دستِکم ۳ماه طول کشیده تا توانستهاند سندی را دست و پاکنند، از طرف دیگر واجد ابهاماتی است که اصالت آنرا با تردید جدی مواجه مینماید.
در تصاویر ناخوانایی که روزنامه دولتی ایران از استعلام بنیاد مستضعفان از دفتر رهبری، و پاسخ معاون امور ویژه دفتر مقام معظم رهبری منتشر نموده و در کنار آن نیز، اطلاعات مربوط به آن تصاویر نامشخص را تحریر و چاپ نموده، آمده است که «نامه معاون امور ویژه دفتر مقام معظم رهبری که در تاریخ ۸/۱۰/۸۷ به شماره ۱۴۸۹۴/۱ خطاب به رفیقدوست، رئیس وقت بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامینوشته»
همچنین در لید نوشته روزنامه هم آمده است که «زمانی که «احمد توکلی» [...] سناریوی «افشای فساد در دولت» را طراحی میکرد [...] شاید آنقدر مشغله داشت که به ذهنش نیز خطور نکرده بود برای دفاع از خود در ماجرای زمین خواری، به توصیه نامه رهبر معظم انقلاب استناد نکند، چرا که این ادعای دروغین سه سال قبل از سوی «معاون امور ویژه دفتر مقام معظم رهبری» تکذیب شده بود.»
این درحالی است که همه میدانند، دستِکم ۱۰ سال است دیگر آقای «رفیقدوست» ریسبنیاد مستضعفان نیست و از سال ۶۷ به این طرف آقای «فروزنده» ریس بنیاد میباشند.
از طرف دیگر در صورت وجود چنین شبه و اتهام سنگینی که روزنامه ایران به «احمد توکلی» نسبت میدهد، نیازی نبود که روزنامه ارگان دولت آنرا کشف و اعلام نماید، بلکه اگر چنین اتهامی به مقام رهبری بنابر ادعای روزنامه ایران صادق بود و صحت داشت، مطمئنا بسیار پیشتر از این دفتر رهبری نسبت به رفع ابهام و تکذیب آن اقدام میکرد.
با این وجود به نظر میرسد رسانه ایران ناخواسته به چاهی افتاده است که بهر دیگران کنده بودهاست.
این نوشته در آخریننیوز اینجا
برچسبها:
احمدتوکلی،
رفیقدوست،
روزنامهایران،
محمدرضا رحیمی
۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۹, سهشنبه
چاه نکنده و دردسرهای منار دزدیده شده
دنیای مجازی لحظه به لحظه در حال گسترش و نو شدن است، و هر لحظه هم، ابزار و امکان جدیدی برای طی شدن بهتر مسیر این پروسه ساخته و معرفی میشود.
سرعت تکنولوژی در حوزه اینترنت و دنیای مجازی، گاهی آنقدر زیاد هست، که خیلی از فعالین حرفهای این فضا هم گاهی فرصت نمییابند تا خود را با سرعت آن هماهنگ کنند و از آن عقب میمانند.
خواسته و ناخواسته، دنیای حقیقی و واقعی از سیر اتفاقات و جریانات و سرعت خیرهکننده دنیای مجازی، متاثر است و نمیتواند خود را از معرض تاثیر آن دور کند. افراد و جوامعی که نتوانند و یا نخواهند خود را با این روند تطبیق داده و به اصطلاح «آپدیت» شوند، و یا بخواهند ناشیانه در مقابل سرعت سرسامآور آن مقاومت منفی داشته باشند، نیست میشوند. نیست! به سادگی.
دنیای واقعی و حقیقی امروز، بر کاکل دنیای مجازی میچرخد و مناسبات آن دنیا، در اتاق فکر این دنیا تنظیم و تعیین میشود.
این ادعایی گزاف نیست. حقیقتی است ملموس و محسوس و روشن.
اما در این شرایط، ما ساکنان کشور ایران، که خود را نور چشم عالم میدانیم و کشور خود را مرکز دنیا و مهد هنر، کجا ایستادهایم؟
این سؤالی است که واقعیتهای موجود پیرامون ماپاسخ روشنی برای آن دارد.
در خبرها آمده است که: وزیر ارتباطات طی نامهای به ریسبانک مرکزی از وی خواسته است که کلیه بانکهای کشور اجازه ثبت ایمیل سرویسهای ایمیل عمومی و خارجی (یاهو-جیمیل- هاتمیل-...) برای صورتحساب مشتریان را ندهند. (+)
خوب برای استفاده از خدماتی که به سرویس ایمیل نیاز هست، باید از چه سایت یا شرکتی استفاده کرد و ایمیل را در چه سایتی ثبت کرد که مورد رضایت مخابرات ایران باشد؟
به عبارت دیگر، چه سایت یا شرکتی در ایران وجود دارد که اینگونه خدمات را ارائه میدهد، ضمنا سِرورمادر آن هم در ایران، و مثلا در بیابانهای اطرف قم، یا در کوهستانهای اطراف مشهد یا خلاصه جایی در دسترس و نزدیک، و دور از چشم بیگانگان قرار دارد؟
پاسخ این پرسش را مسلما مخابرات ایران باید بدهد و باید از آنها پرسید. اما برای آنکه تراژدی این داستان را کمی بهتر درک و لمس نماییم، به یک نشانه و نماد دیگر از شلختگی متولیان امر و تناقض آشکار در ادعا و رفتار اشاره میکنم تا ببینم فرق میان ادعا و عمل چیست.
این نشانه مشتی است نمونه خروار، از همه ادعاهای دهان پرکن و ظاهر فریبی که هر روز اینطرف و آنطرف شنیده و درباره آن تبلیغ و سر و صدا میشود.
چند وقت پیش مراسم رژه نمادین آمادگی برای مبارزه در جنگ نرم برگزار شد.(+) در آن مراسم بعضی از نمادهای جنگ نرم هم معرفی شدهاند که احیانا اگر سربازان جبهه فرهنگی آنها را نمیشناسند، بشناسند، تا مبادا تیرشان خطا برود و به قولی به دروازه خودی گل نزنند.
از جمله این نمادها، تابلوهایی از نشانه معرفی شده اینترنتی بعض شبکههای جهانی از جمله شبکه جهانی «فیسبوک» بود.(+)
ناگفته پیدا و مشخص است که پیشقراولان و سرداران این جنگ فرهنگی، چه رسانهها و سایتهایی هستند:
رجانیوز، مشرقنیوز، تابناک، آتینیوز، فرارو، فردانیوز، عصر ایران، افقنیوز، بولتننیوز، ۵۹۸، صراطنیوز، عماریون، بیباکنیوز و...
در یک جستجوی ساده این وبلاگها و سایتها یافت شد. مسلما اگر وقت بیشتری صرف شود، تعداد قابلتوجهی از این پیشقراولان و سرداران جنگ نرم پیدا خواهند شد، که همگی دربهدر، دنبال مخاطب در شبکههای اجتماعی و از جمله «فیسبوک» هستند. زیر تمام نوشتهها و مطالب این سایتها بلااستثنا، دکمه ارسال به شبکههای اجتماعی و از جمله «فیسبوک» هست. این نکته زمانی جالب میشود که اغلب این سایتها برای تنظیمات بلاگ خود، از یکی دو سایت خارجی و از جمله سایت .addthis کمک گرفتهاند که امکان اشتراکگذاری مطلب در دستِکم ۳۰۰ شبکه اجتماعی خارجی را فراهم میکنند و هیچ شبکه اشتراکگذاری فایل و عکس و مطلب ایرانی در میان آنها نیست.
داستان زمانی شیرینتر میشود که بدانیم در ایران هستند بعضی سایتها که چنین دکمههای اشتراکی را طراحی میکنند و بعضی از شبکهها ایرانی را هم مثل «کلوب» بدان اضافهنمودهاند، اما اکثر قریب به اتفاق سایتهای یاد شده، از دکمههای اشتراکگذاری بیگانه در سایت خود استفاده نمودهاند.
اما قابل توجهترین قسمت بحث آنست که در تمام شبکههای اجتماعی که ایرانیان حضور فعال دارند، مطالب هیچ سایتی به اندازه «بازتاب» منعکس و منتشر نمیشود که اولا یکی در میان فیلتر است و ثانیا اصلا از هیچ نوع دکمه اشتراگگذاری مطالب، استفاده نمیکند. اما مخاطبین پرشمار آن سایت، با علاقه لینکهای آنرا مستقیما کپی و در صفحات خود در شبکههای مجازی به اشتراک میگذارند.
این داستان به معنی واقعی کلمه، حکایت از شلختگی مدعیان جبهه فرهنگی و بومیسازی ابزار و امکانات فضای مجازی و... میدهد.
حالا میتوان پاسخ روشنتری برای سؤال ابتدای بحث که، درباره وضعیت ساکنان ایران در تعامل با سرعت تحولات دنیای مجازی مطرح شده بود، یافت.
دستور وزیر مخابرات ایران، به ریس کل بانک مرکزی، جدای از آنکه مغایرتها و ایرادات قانونی خاص دارد، حکم دزدیدن منار پیش از کندن چاه دارد و نشان میدهد که تا چه اندازه دولتمردان ما با واقعیات بیگانهاند.
سرعت تکنولوژی در حوزه اینترنت و دنیای مجازی، گاهی آنقدر زیاد هست، که خیلی از فعالین حرفهای این فضا هم گاهی فرصت نمییابند تا خود را با سرعت آن هماهنگ کنند و از آن عقب میمانند.
خواسته و ناخواسته، دنیای حقیقی و واقعی از سیر اتفاقات و جریانات و سرعت خیرهکننده دنیای مجازی، متاثر است و نمیتواند خود را از معرض تاثیر آن دور کند. افراد و جوامعی که نتوانند و یا نخواهند خود را با این روند تطبیق داده و به اصطلاح «آپدیت» شوند، و یا بخواهند ناشیانه در مقابل سرعت سرسامآور آن مقاومت منفی داشته باشند، نیست میشوند. نیست! به سادگی.
دنیای واقعی و حقیقی امروز، بر کاکل دنیای مجازی میچرخد و مناسبات آن دنیا، در اتاق فکر این دنیا تنظیم و تعیین میشود.
این ادعایی گزاف نیست. حقیقتی است ملموس و محسوس و روشن.
اما در این شرایط، ما ساکنان کشور ایران، که خود را نور چشم عالم میدانیم و کشور خود را مرکز دنیا و مهد هنر، کجا ایستادهایم؟
این سؤالی است که واقعیتهای موجود پیرامون ماپاسخ روشنی برای آن دارد.
در خبرها آمده است که: وزیر ارتباطات طی نامهای به ریسبانک مرکزی از وی خواسته است که کلیه بانکهای کشور اجازه ثبت ایمیل سرویسهای ایمیل عمومی و خارجی (یاهو-جیمیل- هاتمیل-...) برای صورتحساب مشتریان را ندهند. (+)
خوب برای استفاده از خدماتی که به سرویس ایمیل نیاز هست، باید از چه سایت یا شرکتی استفاده کرد و ایمیل را در چه سایتی ثبت کرد که مورد رضایت مخابرات ایران باشد؟
به عبارت دیگر، چه سایت یا شرکتی در ایران وجود دارد که اینگونه خدمات را ارائه میدهد، ضمنا سِرورمادر آن هم در ایران، و مثلا در بیابانهای اطرف قم، یا در کوهستانهای اطراف مشهد یا خلاصه جایی در دسترس و نزدیک، و دور از چشم بیگانگان قرار دارد؟
پاسخ این پرسش را مسلما مخابرات ایران باید بدهد و باید از آنها پرسید. اما برای آنکه تراژدی این داستان را کمی بهتر درک و لمس نماییم، به یک نشانه و نماد دیگر از شلختگی متولیان امر و تناقض آشکار در ادعا و رفتار اشاره میکنم تا ببینم فرق میان ادعا و عمل چیست.
این نشانه مشتی است نمونه خروار، از همه ادعاهای دهان پرکن و ظاهر فریبی که هر روز اینطرف و آنطرف شنیده و درباره آن تبلیغ و سر و صدا میشود.
چند وقت پیش مراسم رژه نمادین آمادگی برای مبارزه در جنگ نرم برگزار شد.(+) در آن مراسم بعضی از نمادهای جنگ نرم هم معرفی شدهاند که احیانا اگر سربازان جبهه فرهنگی آنها را نمیشناسند، بشناسند، تا مبادا تیرشان خطا برود و به قولی به دروازه خودی گل نزنند.
از جمله این نمادها، تابلوهایی از نشانه معرفی شده اینترنتی بعض شبکههای جهانی از جمله شبکه جهانی «فیسبوک» بود.(+)
ناگفته پیدا و مشخص است که پیشقراولان و سرداران این جنگ فرهنگی، چه رسانهها و سایتهایی هستند:
رجانیوز، مشرقنیوز، تابناک، آتینیوز، فرارو، فردانیوز، عصر ایران، افقنیوز، بولتننیوز، ۵۹۸، صراطنیوز، عماریون، بیباکنیوز و...
در یک جستجوی ساده این وبلاگها و سایتها یافت شد. مسلما اگر وقت بیشتری صرف شود، تعداد قابلتوجهی از این پیشقراولان و سرداران جنگ نرم پیدا خواهند شد، که همگی دربهدر، دنبال مخاطب در شبکههای اجتماعی و از جمله «فیسبوک» هستند. زیر تمام نوشتهها و مطالب این سایتها بلااستثنا، دکمه ارسال به شبکههای اجتماعی و از جمله «فیسبوک» هست. این نکته زمانی جالب میشود که اغلب این سایتها برای تنظیمات بلاگ خود، از یکی دو سایت خارجی و از جمله سایت .addthis کمک گرفتهاند که امکان اشتراکگذاری مطلب در دستِکم ۳۰۰ شبکه اجتماعی خارجی را فراهم میکنند و هیچ شبکه اشتراکگذاری فایل و عکس و مطلب ایرانی در میان آنها نیست.
داستان زمانی شیرینتر میشود که بدانیم در ایران هستند بعضی سایتها که چنین دکمههای اشتراکی را طراحی میکنند و بعضی از شبکهها ایرانی را هم مثل «کلوب» بدان اضافهنمودهاند، اما اکثر قریب به اتفاق سایتهای یاد شده، از دکمههای اشتراکگذاری بیگانه در سایت خود استفاده نمودهاند.
اما قابل توجهترین قسمت بحث آنست که در تمام شبکههای اجتماعی که ایرانیان حضور فعال دارند، مطالب هیچ سایتی به اندازه «بازتاب» منعکس و منتشر نمیشود که اولا یکی در میان فیلتر است و ثانیا اصلا از هیچ نوع دکمه اشتراگگذاری مطالب، استفاده نمیکند. اما مخاطبین پرشمار آن سایت، با علاقه لینکهای آنرا مستقیما کپی و در صفحات خود در شبکههای مجازی به اشتراک میگذارند.
این داستان به معنی واقعی کلمه، حکایت از شلختگی مدعیان جبهه فرهنگی و بومیسازی ابزار و امکانات فضای مجازی و... میدهد.
حالا میتوان پاسخ روشنتری برای سؤال ابتدای بحث که، درباره وضعیت ساکنان ایران در تعامل با سرعت تحولات دنیای مجازی مطرح شده بود، یافت.
دستور وزیر مخابرات ایران، به ریس کل بانک مرکزی، جدای از آنکه مغایرتها و ایرادات قانونی خاص دارد، حکم دزدیدن منار پیش از کندن چاه دارد و نشان میدهد که تا چه اندازه دولتمردان ما با واقعیات بیگانهاند.
اشتراک در:
پستها (Atom)